name : 30 days Ch: 1

Name : 30 days
Ch : 𝟭
- ویکتور تو باید خوب درس بخونی اگه نخونی خانواده اتو از خودت متنفر می‌کنی هیچی ازت نمیخوام جز اینکه در راه درس زندگی کنی و بمیری .
- هی پسر خوش‌تیپ عه کجا با این عجله ؟ نکنه یادت رفته روز اخر مدرسه باید دوباره حسابی کتک بخوری اخه هرچی نباشه اشغالایی مثل تو حتی به دوستاشونم رحم نمیکنن.
- هی هی بچه ها نگاش کنید داره میاد چندش!
- دخترا ازش فاصله بگیرید ممکنه شما ام بزنه پسر روانیه
روز اخر سال تحصیلی اتفاق وحشتناکی برام افتاد باید خوب درس میخوندم تا جایی که یادمه مامانمم همیشه به زور کتک می‌گفت باید درس بخونم برم این کلاس اون کلاس کتک هاش معمولی نبود گاهی ممکن بود طوری بزنتت که حس مرگ کنی بخاطر همین با اینکه مرد ۱۸ ساله ای برای خودم شدم ازش میترسم مدرسه همیشه برام فضای ازار دهنده ای بود قلدار توی ابتدایی دبیرستان اذیت ام میکردن ولی تصمیم گرفتم سال دوم به یه اکیپ به پیوندم که کسی نتونه بهشون زور بگه یه زندگی مدرسه ای مزخرف.
امتحان اخرم بود بهم گفته بودن اگه بهشون تقلب نرسونم منو ترک میکنن و بهم زور میگن از زور گویی مـــتـــنــــفـــــرم از ترک شدن مـــــــتنــــــــــفرم خیلی خیلی خیلی متنفرم میترسم ....... فقط کمک به دوستامه نه؟ مش ... مشکلی پیش نمیاد
امتحان تموم شد بهشون تقلب لازم رسوندم و اما عصر اون روز مارو صدا زدن پیش مدیر و معلما
اونا فهمیده بودن که من یا الکس تقلب کردیم ...
معلم پرسید کی تقلب کرده؟
الکس فورا گفت : ویکتور ! ویکتور کرده از روی دست من نگاه کرده شایدم برگه ای چیزی داشت که یاداشت کرده بود مطمن نیستم اقا
الکس ؟ چی داری میگی معلومه ...که من نکردم یادت نیست چی بهم گفتی ؟ خودت گفتی خودت گفتی بهت تقلب برسونم لعنتی !!!
الکس : واقعا نمی‌فهمم داری راجب چی حرف میزنی

دیگه داشتم از کوره در می‌رفتم
یقه الکس و گرفتم محکم کوبیدمش به دیوار
معلوم هست چی میگی؟ خودت بهم گفتی اون تقلب عارو بدم بهت دیونه ام نکن سریع حرفتو پس بگیر !
الکس با حالت مظلومانه ای گفت :
چی.. هی بس کن داری بهم زور میگی باورم نمیشه همچین لاتی باشی من حتی نمیشناسمت چطور میتونی اینقدر خودمونی باهام حرف بزنی ؟ من؟ تقلب؟ همچین چیزی امکان نداره هق هق ...

- منو نمیشناسی ؟ دیونه ام نکن ! دیونه ام نکن ! میدونی نمره ام چقدر برام مهمه اینقدر چرت پرت نباف تمام مدت خودت میگفتی تا ابد دوست میمونیم اگه بهت برگه تقلب بدم
الکس: اقای ویکتور اصلا نمی‌فهمم چی میگی !‌ دوست؟ من عمرا با ادمایی مثل تو دوست شم
سرشو اورد کنار گوشم و گفت : اخه تو دوستم نیستی تو فقط و فقط ادممی یه سگ که از دستوراتم پیروی می‌کنه همین و زبونشو اروم دراز کرد

راست می‌گفت ... همیشه من کیف عا و نوشیدنی ..
دیدگاه ها (۰)

ادامه چپتر یک ....

ادامه چپتر یک ..

chelis_bhatariy

Part:163سوبین : پس بریم الکس : حله ویو فردا صبحالکس : با وول...

آبنبات تلخ

آبنبات تلخ

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط